× منوی بالا منوی اصلی منوی فوتر

به گزارش ثمره نیوز به نقل از همشهری،حدود ساعت ۴صبح ۱۷ آبان ماه ۹۸، با صدای زنگ تلفن از خواب می‌پرم. پشت‌خط پدرم است که با صدایی درهم و گرفته از زلزله‌ای می‌گوید که خبرش مثل آوار روی سرم خراب می‌شود. « زلزله خیلی شدید بود. من و مادرت طوری نشده‌ایم اما خانه‌مان آوار شده». […]

به گزارش ثمره نیوز به نقل از همشهری،حدود ساعت ۴صبح ۱۷ آبان ماه ۹۸، با صدای زنگ تلفن از خواب می‌پرم. پشت‌خط پدرم است که با صدایی درهم و گرفته از زلزله‌ای می‌گوید که خبرش مثل آوار روی سرم خراب می‌شود. « زلزله خیلی شدید بود. من و مادرت طوری نشده‌ایم اما خانه‌مان آوار شده». این را که می‌گوید کمی آرام می‌شوم اما هنوز بدنم می‌لرزد. خبرها را چک می‌کنم. خبری که در شبکه خبر زیرنویس می‌شود، از زمین‌لرزه ۵٫۹ ریشتری آذربایجان شرقی حکایت دارد. با برادرم تماس می‌گیرم و چند دقیقه بعد از تهران به سمت روستای ورنکش در شهرستان میانه راه می‌افتیم. در بین راه مدام اخبار مربوط به زلزله را پیگیری می‌کنم. آخرین خبر اینکه مسیر میانه به بستان آباد، یعنی مسیری که باید برای رسیدن به ورنکش طی کنیم، به‌خاطر ریزش کوه مسدود شده است اما کم کم خبرهای باز شدن مسیر منتشر می‌شوند و خیالمان کمی راحت می‌شود.

ورود ممنوع

حدود ساعت ۱۲ظهر، از مسیر میانه به سمت بستان‌آباد در حرکتیم و خوشبختانه مسیر با کنار رفتن تخته سنگ‌ها کاملا باز شده و کمی بعد به ورودی روستای ورنکش می‌رسیم. کنار جاده پر است از ماشین‌های پلیس و ماشین‌های شخصی و مأموران، مسیر ورودی روستا را مسدود کرده‌اند و اجازه نمی‌دهند که خودروهای سواری وارد شوند. می‌گویند که ورود خودروهای شخصی باعث می‌شود که خودروهای امدادی نتوانند وارد روستا شوند و به راحتی فعالیت کنند و برای همین از ما می‌خواهند که ماشین را خارج از روستا پارک کنیم و پیاده وارد شویم. اما وارد شدن به داخل روستا به همین راحتی نیست. مأموران برای اینکه مطمئن شوند فقط اهالی روستا و بستگان شان وارد روستا می‌شوند، شروع به پرس و جو می‌کنند و کارت شناسایی می‌خواهند و وقتی مطمئن می‌شوند که پدر و مادرم در ورنکش زندگی می‌کنند، اجازه ورود می‌دهند. می‌گویند که این کار را برای حفظ امنیت روستا و جلوگیری از افراد سودجو انجام می‌دهند. کاری که در همان بدو ورود دلگرممان می‌کند و از همه مهم‌تر اینکه مانع از ورود افراد متفرقه و امدادرسانی به آسیب‌دیدگان می‌شود.

چشم انتظار کمک

روستای ورنکش در سینه‌کش کوهی قرار دارد که پشت آن، شهرستان سراب است. این روستا یک خیابان اصلی دارد که از ورودی روستا شروع می‌شود و انتهایش یک میدانگاهی است که درست مقابل مسجد صاحب‌الزمان (عج) قرار دارد. خانه‌هایی که اطراف و نزدیک خیابان اصلی ساخته شده‌اند، اکثرا بازسازی شده‌‌اند و به همین دلیل در زلزله آسیب ندیده‌اند. اما خانه‌هایی که در کوچه‌های فرعی و تنگ خیابان قرار دارند و بازسازی نشده‌اند، بیشترین خسارت را دیده‌اند. وارد خیابان اصلی که می‌شویم، مردمی که جابه‌جا کنار خیابان جمع شده‌اند و ماشین‌‌‌های امدادی مثل لودر و بیل‌های مکانیکی که کنار خیابان پارک شده‌اند تا درصورت نیاز به‌کار گرفته شوند، جلب توجه می‌کنند. آمبولانس‌های هلال‌احمر و اورژانس خیابان را پر کرده‌اند و امدادگران کنار خیابان در حال مداوای مجروحانی هستند که خودشان را به خیابان اصلی رسانده‌اند. زنان و مردانی که عزیزانشان را در زلزله از دست داده‌اند هم کنار خیابان جمع شده‌اند و صدای گریه و ناله زنانشان از گوشه و کنار به گوش می‌رسد و مسئولانی که گاه و بی‌گاه از خیابان اصلی عبور می‌کنند، برای همدردی و تسلیت گفتن، سراغشان می‌روند. انگار همه کسانی که در کوچه‌های تنگ روستا زندگی می‌کنند و در زلزله آسیب دیده‌اند، خودشان را به خیابان اصلی رسانده‌اند تا بتوانند راحت‌تر به تیم‌های امدادی و مسئولانی که از آنجا عبور می‌کنند دسترسی پیدا کنند. آنهایی که خانه‌هایشان آسیب دیده و اثاثیه خانه‌شان زیر آوار مانده، هم کنار خیابان اصلی جمع شده‌ و منتظرند تا به محض دیدن اکیپ‌های امدادی، آنها را به محل زندگی‌شان راهنمایی کنند. ظاهرا مسیر اصلی عبور تیم‌های امدادی همان خیابان اصلی است و کمتر کسی سراغ خانه‌هایی می‌رود که در کوچه‌های فرعی قرار دارد و آسیب بیشتری دیده است.

زیر آوار

وقتی به خانه پدر در یکی از همان کوچه‌های فرعی منتهی به خیابان اصلی می‌رسیم، حدود ساعت ۱۲:۴۵ است. دیوار مشرف به کوچه فرو‌ریخته و آوار، کوچه را بند آورده است. نگرانی در نگاه پدر و مادر موج می‌زند اما همین‌که در زلزله آسیب ندیده‌اند، خیالمان را راحت می‌کند. علاوه بر خانه ما، حدود ۴۰خانه دیگر هم از ۵تا ۷۰یا ۸۰درصد خسارت دیده‌اند که بیشترشان در کوچه‌های فرعی هستند. مهم‌ترین مشکلی که حالا روبه‌رویمان است، خارج کردن اثاثیه از زیر آوار است. حدود ۷۰درصد خانه ویران شده و بخشی از سقف و دیوارها فرو ریخته است. کنار زدن آوار به راحتی ممکن نیست و نیروهای امدادی هم به این کوچه نیامده‌اند. برای آوردن کمک باید خودمان را به خیابان اصلی برسانیم. حالا می‌فهمم که دلیل تجمع مردم در خیابان اصلی چیست و چرا همه آنها برای پیدا کردن کمک، خودشان را به خیابان رسانده‌اند. کنار خیابان اصلی، چشمم به عده‌ای بسیجی می‌افتد که برای کمک به روستا آمده‌اند. سراغ فرمانده‌شان می‌روم و ماجرا را تعریف می‌کنم و برای خارج کردن اثاثیه خانه از زیر آوار کمک می‌خواهم. ۸، ۷ نفر از جوان‌های بسیجی با من همراه می‌شوند و خوشبختانه موفق می‌شویم با کنار زدن آوار، اثاثیه را از زیر آوار بیرون کشیده و به داخل کوچه منتقل کنیم.


حلقه گمشده

هر چند اثاثیه از زیر آوار بیرون کشیده شده‌اند اما حالا مشکل اصلی، عملیات تخلیه آوار و باز کردن راه کوچه با استفاده از بیل مکانیکی است. ۱۴، ۱۳ ساعت از زلزله گذشته اما به‌نظر می‌رسد تیم‌های امدادی هنوز هم در شوک زلزله هستند. هر چند حضور امدادگران به‌موقع بوده اما آنچه به وضوح در عملیات امدادرسانی مشاهده می‌شود، عدم‌مدیریت واحد و سرگردانی نسبی تیم‌های امدادی است. برخی از تیم‌‌ها سراغ آغل‌ها رفته‌اند تا با بیرون کشیدن لاشه‌ دام‌های تلف شده از زیر آوار و دفن اصولی آنها مانع از شیوع بیماری شوند. برخی از تیم‌ها در کوچه‌ای دیگر سرگرم بیرون کشیدن اثاثیه از زیر آوار هستند و از بین بیل‌مکانیکی‌هایی که وارد روستا شده، شاید یکی، دوتای آنها سرگرم عملیات انتقال آوار هستند و بقیه آنها کنار خیابان پارک شده‌اند. چرا که هنوز در برخی از خانه‌ها، اثاثیه مردم زیر آوار مانده و ابتدا باید آنها را خارج کرد تا بیل‌های مکانیکی وارد عمل شوند. شاید اگر از همان ابتدا عملیات امدادی به‌صورت یکپارچه و از یک نقطه آغاز می‌شد و جلو می‌رفت، حالا این مشکل وجود نداشت. به گونه‌ای که  به محض اینکه تیمی، اثاثیه را از زیر آوار خارج می‌کرد، تیم انتقال آوار وارد عمل می‌شد و حالا همه بیل‌های مکانیکی مشغول کار بودند و دیگر لازم نبود منتظر بمانیم تا کوچه باز شود و بیل مکانیکی بتواند برای انتقال آوار وارد عمل شوند. حتی در توزیع غذا هم این مشکل به چشم می‌خورد. طوری که غذاها بیشتر در بین افرادی که در خیابان اصلی جمع شده بودند توزیع شده و به ما که داخل کوچه فرعی سرگرم آواربرداری بودیم، غذایی نرسید.

اسکان موقت

خوشبختانه از بین حدود ۳۵۰خانه‌ای که در روستا وجود دارد، حدود ۴۰خانه آسیب جدی دیده است. با این حال شدت تخریب به حدی بوده که همه قربانیان زلزله اهل روستای ورنکش هستند. زهرا نوه علی فرمان، اسرافیل محمد‌زاده و همسرش، همسر مرحوم حمدالله و ریحانه قربانی، نوه اسماعیل استا قربان که در همان ابتدا و زیر آوار جان باختند و اجسادشان تا پیش از غروب آفتاب تشییع و دفن شد. ظاهرا یک نفر دیگر هم در بیمارستان جان باخت تا آمار قربانیان به ۶نفر برسد. هر چند خیلی از خانه‌ها سالم‌اند، اما ساکنان روستا جرأت ندارند شب را در خانه‌هایشان سر کنند. تیم‌های امدادی محل‌هایی را برای اسکان موقت ساکنان درنظر گرفته‌اند و چادرها هم توزیع شده است و حالا همه مردم روستا دعا می‌کنند که این، پایان مصیبت‌شان باشد.

 

تصویر منتشر شده خبر در روزنامه سراسری همشهری:

برچسب ها:

به اشتراک بگذارید :

مطلب قبل و بعد
مطالب مشابه

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

- کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
- آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد